شهردار تهران چندی پیش هم در سخنان خود به عملکرد و شهرداری تهران و سازندگی توسط این نهاد بدون وابستگی به نفت سخن گفته بود. پژوهشها و بررسیها هم نشان داد که پروژههای شهرداری تهران بدون کمترین وابستگی به درآمدهای نفتی اجرایی شدهاست.
یکی از اصلیترین انتقاداتی که به دولتها، مخصوصا دولت نهم و دهم وارد میکردهاند وابسته کردن بیش از حد کشور به نفت است. اکنون هر طرف که سر بچرخانیم میتوانیم نشانههایی از خرجکرد دولت از درآمدهای نفتی، آن هم در حوزههایی که هیچ سودی برای مردم در بر نداشته، مشاهده کنیم. استفاده از درآمدهای نفتی اما در حالی به اوج خود رسیده که به گفته کارشناس برنامهریزیهای دقیق و توجه به دیگر اندوختههای کشور میتوانست از وابستگی دخل و خرج کشور به نفت کم کند.
نمونه چنین عملکردی را هم میتوان در برنامهها و پروژههای شهرداری تهران به سکانداری محمدباقر قالیباف مشاهده کرد. شهردار تهران چندی پیش هم در سخنان خود به عملکرد و شهرداری تهران و سازندگی توسط این نهاد بدون وابستگی به نفت سخن گفته بود. پژوهشها و بررسیها هم نشان داد که پروژههای شهرداری تهران بدون کمترین وابستگی به درآمدهای نفتی اجرایی شدهاست. حال باید پرسید موضوع چیست که دولت با وجود عریض و طویل بودن و وجهه ملیاش نتوانسته وابستگی کشور به نفت را کاهش دهد اما شهرداری تهران با برنامههای مدون به این مهم دست پیدا کردهاست. در این خصوص با حسین راغفر کارشناس اقتصادی گفتوگویی کردهایم.
آقای راغفر وابستگی به درآمدهای نفتی همیشه علتالعلل مشکلات اقتصادی کشور بودهاست. در واقع هم در طول 8 سال گذشته وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفتی از سوی دولت به شدت بالاتر رفته است. برآیند این درآمدهای سرشار را اما در زندگی مردم و پروژههای عمرانی نمیبینیم. در مقابل اما نهادی مانند شهرداری تهران توانسته این مهم را محقق کند. دلیل این موفقیت و عدم موفقیت چیست؟
ببینید، این دو نهاد، یعنی نهاد دولت و نهاد شهرداری دو رویکرد و عملکرد کاملا متفاوت و جدایی از یکدیگر داشتهاند. یعنی دولت منبع هزینههای خود را از درآمدهای نفتی تامین کردهاست. یعنی در یک توافق غیرعلنی دولت نهم و دهم از درآمدهای نفتی در جهت اجرای طرحهای خود استفاده کرد. به بیان بهتر اگر درآمدهای نفتی وجود نداشت دولت هم آنچنان برنامه یا منابع ثانویه دیگری در دست نداشت. در مقابل شهرداری تهران راه و روش دیگری را در پی گرفت که میتوان از آن به عنوان «توجه به نیرو و سرمایه انسانی» نام برد.
یعنی همانطور که دولت از درآمدهای نفتی استفاده کرد شهرداری بدون چشمداشت به این درآمدها سراغ نیروی انسانی و توجه و توسعه این سرمایه عظیم رفت. در تمام کشورهای اروپایی و آسیایی هم سرمایه انسانی را مهمتر و اصلیتر از درآمدهای نفتی برآورد کردهاند. چرا که درآمدهای نفتی پایانپذیرند و خود به خود به رشد و توسعه منتهی نمیشوند. در مقابل اما نیروی انسانی میتواند در صورت توجه به توسعه و پیشرفت مستمر دست پیدا کند و مدام تجدید شود.
با این توضیحاتی که ذکر شد اکنون شما وضعیت نیروی انسانی و سرمایه اجتماعی کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
پاسخ این سوال باید از دو جنبه داده شود. به این موضوع هم از جنبه نقطه قوت باید نگریسته شود هم از جنبه ضعف. ما اکنون از نظر سرمایه اجتماعی، مخصوصا نیروی جوان تحطیلکرده و آماده بهکار و باانگیزه در شرایط مثالزدنی قرار داریم. یعنی اگر کشوری نظیر ژاپن چنین نیروی آماده به کار و جوانی را در این تعداد بالا داشت به سرعت برای پیشرفت بیشتر و تبدیل شدن به قطب اقتصادی جهان برنامهریزی میکرد.
بنابراین از نظر تعداد نیروی آماده به کار جوان تحصیلکرده وضعیت بسیاری خوبی را داریم که نقطه قوت فعلی ماست. نقطه ضعف اما بلااستفاده گذاشتن و بیتوجهی به این نیروست. متاسفانه در کشور ما و در شرایط کنونی جوانان ما بیکار شدهاند و نیروهای تحصیل کرده مشغول کارهایی هستند که در قد و قامت آنها نیست و با حرفهشان همخوانی ندارد.
سوالی که مطرح میشود این است که عدم استفاده از نیروی کار جوان و بیتوجهی به سرمایه و نیروی انسانی تاثیریث در وابستگی به نفت دارد؟
همانطور که گفتم، زمانی که ما از نیروی جوان خود و به کل نیروی انسانیمان استفاده کنیم و برای آنها زمینه فعالیتهای گوناگون را فراهم کنیم آنها هم کشور را در حوزههای مختلف به سمت رشد و پیشرفت میبرند. این موضوع در عملکرد نهادهایی که به نیروی انسانی جوان اهمیت دادهاند به خوبی مشاهده میشود. ما یا باید توسط نیروی انسانی خود به پیشرفت اقتصادی برسیم یا از طریق درآمدهای نفتی اقتصاد را به گردش در بیاوریم. وقتی جای نیروی انسانی را خالی بگذاریم مسلما درآمدهای نفتی و وابستگی به این منبع رخ خواهد داد و اکنون شاهد چنین معضلی در کشور هستیم.
نظرات شما عزیزان: